امروز : جمعه, ۱۰ حمل , ۱۴۰۳ - 20 رمضان 1445
- افزایش قیمت مواد غذایی در پاکستان
- صدها پناهجوی افغانستانی در مسیر مهاجرت به کشورهای دیگر جان باختند
- پاکستانی با متهم کردن افغانستان ناکامیهای خود را توجیه میکنند
- رونق بازار تسبیحسازی در هرات
- توافقات جدید اقتصادی و بازرگانی طالبان با پاکستان
- چگونه تبدیل شدن تاجیکستان به صادرکننده تروریست
- بازداشت یک مولوی به اتهام ارتباط با داعش از سوی طالبان در ولایت کنر
- کاردار سفارت پاکستان اعلام کرد سفر هیئت کشورش به کابل موفق بود و توافقاتی به دست آمد
- بسیرو دیومای فایه: ده روز پس از آزادی از زندان رئیس جمهور سنگال شد
- مایکل مککال: دولت بایدن باید برای آزادی رایان کوربت اقدام فوری انجام دهد
نقش سردار سلیمانی در فروپاشی نظام خلافت گروه تروریستی داعش
سِرِ إرادت جهانی و راز محبوبیت عمومی سردار حاج قاسمِ سلیمانی (ره) را میتوان در حضور چشمگیر و مبارزههای حسابشدهی تاکتیکی و راهبردی او در مرکز نظام خلافت داعش و مناطق عملیاتی شام و عراق؛ جستوجوکرد. حضور جانانه و شجاعانه و ظهور رویکردهای ابتکاری و دلیرانهی او باهدف یورشبردن به میدانهای مبارزه و طراحی حملههای برق آسا و بیآلایش به مواقع و مواضع مهم داعش؛ برای نابودسازی آنان و آزادسازی همگان، بهویژه زنان و اقلیتهای دینی، قومی و مذهبی، حاج قاسم را سردار دلها ساخت و اندیشمندان و آزادگان جهان این سردار اسلام را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای شناخته شد که نقش کلیدی در نابودسازی حکومت گروه تروریستی داعش داشته است معرفی نمودهاند.
گزارشهای میدانی و اظهارنظرهای کارشناسان رسانههای ملی و بینالمللی اعم از خیرخواهان و بدخواهان، پایان نظامستمگرِ گروه تروریستی عراق و شام را از نتایج تلاشهای پیوسته و تصمیم قاطع سردار و همسویان او در پیکار با داعش میدانند. آگاهان اعتراف دارند که مجموعه دگردیسیها و دگرگونیهای یورشی و تحولات میدانی که در پیکرهی نظام گروهخشن و تروریستی داعش به وجود آمد، حاصل نقشههای تاکتیکی و رویکردهای راهبردی جبههی مقاومت با محوریت سردار سلیمانی (ره) بود. در این راستا دوست و دشمن؛ اندیشه، انگیزه، اقدام و عمل حاج قاسم را بیمانند دانسته و از این لحاظ ابرار و اشرار غیر مغرض از او به نیکی یاد کرده و میکنند.
به نظر میرسد علت و دلیل اساسی این اظهارها و اقرارها، آن است که حاج قاسم مرد میدان کارزار بود، نه وعده و شعار. وعدهای که میداد صادقانه و مجدانه برای تحقق آن تلاش و مبارزه میکرد. ازاینرو میتوان گفت اندیشه و انگیزهی سردار سلیمانی در به وجود آوردن تحولات مثبت در عراق و شام و مهار نسلکشی اقلیتهای دینی، قومی و مذهبی با تیر خلاص زدن بر کالبد نظامستمداعشی؛ محوری و بیمانند است.
چراکه او شخصیتی است که بهخوبی توانست گروهها، اقوام، مذاهب و باورهای مختلف را هماهنگ و همسو و مصمم به پیکار بادعش نماید. از نقطه نظر جامعهشناسی میتوان گفت معمولاً وقتی گروههای انسانی تحت فشارها و تهدیدهای بیرونی قرار میگیرند برای تداوم حیات به همگرایی و هماهنگی روی میآورند و این مسئله در بسیجشدن همگان برای پیکار باداعش در سرزمینهای عراق و شام بهخوبی نشان داده شد. بیگمان نقش سردار سلمیانی در ایجاد همگرایی و تقویت روحیهی هم دیگرپذیری و تبیین ضرورت همبستگی داخلی این نیروها برای مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی و گروه خشن و تروریستی داعش برکسی پوشیده نیست.
بیتردید برای کنترل و سد اندیشهی انحرافی و نابودسازی داعش و فکر داعشی در هر زمان و زمینی نیاز به وجود افرادی است که سردار سلیمانی وار با تأسی به سرور سالار شهیدان امام حسین (ع) اندیشه و انگیزه برای ایستادگی دهند و توانایی بسیج و مهیاسازیی نیروهای خط سرخ حسینی را برای مبارزه و مقابله با داعش و داعشیها داشته باشند و این مهم در طیسالها با تجربه ثابت شده است.
به باور نگارندهی این سطور اگر ملت شریف افغانستان بخواهد از شر داعش و گروههای خشن و تروریستی نجات یابد چارهای جز ایستادگی و مقاومت عاشورایی و سلیمانی گونه با ذهنهای مالامال از نفرت و بغض و کینه ندارد.
با این اندیشه و انگیزه میتوان هویت و باور واقعی گروههای خشن و تروریستی را نسبت به اسلام و انسانیت به تودههای عوام و عموم جهانیان مؤثرتر و کاراتر به تصویر کشید. ازاینرو میتوان گفت وجود سردارانی چون سلیمانی برای برملاسازی باور واقعی تروریستها و ریشهکن سازی نابسامانیهای فکری و فرهنگی جهت نیل و سیر به سوی ایجاد جامعهی آباد و آزاد و اسلامی ضروری است.
این مسئله وقتی بیشتر روشن میشود که از سوی توجه به زبونی آنانی بشود که وعده و شعار داشتند ولی مرد میدان و دارای اندیشه و انگیزهی الهی و خدمت به انسان و انسانیت نبودند و از ترس پاپتیهای وحشی مانند موش فرار را بر مقاومت و ایستادگی ترجیح دادند و بستر را در سراسر کشو برای حضور و ظهور لشکر جهل و جنون مهیا ساختند و از جهت دیگر میتوان و زنه و ارزش و جای خالی شخصیتهای سرافرازی چون سردار سلیمانی و آمرمسعود را بهتر و بهتر حِس و درک کرد.
بنابراین بسیار بجاست که انسان همواره اهتمام به اندیشه و طرح و برنامههای آن شخصیتهای شایسته و خود ساخته برای نهادینهسازی ارزشهای انسانی و اسلامی داشته باشد؛ چرا که آنان بر اساس نظام ارزشی اللهی هم مرد صلح و مسالمت و ملایمت و سیاست بودند و هم مرد میدان مبارزه و مقاومت و ایستادگی در برابر بیسر و پاهای وحشی.
ازاینرو بایست طرح و برنامههای مبتنی بر اندیشه و انگیزهی چنین شخصیتهای دینی و ملی و جامعنگر و مکتب ساز را مطالعه کرد تا از نقش تعیین کنندهی آنها در ایجاد خودباوری و رویآوری به سوی بینش و نگرش رسانندهی به عزت و استقلال درک و تبیین پژوهشگرانه و واقع بینانه داشت. لازم به ذکر است اگر چه سردار سلمانی شخصیت بزرگ و تأثیرگذار در منطقه قبل از ظهور و حضور داعش بود ولی تا پیش از آنکه به صورت جدی و رسمی وارد معرکهی مقابله و مبارزه با داعش شود، آنچنان برای جهانیان شناخته شده نبود.
پس از آنکه نیروهای داعشی از جایجای جهان به خصوص اروپا مانند مور و ملخ برای بیعت با خلیفهی بغدادی به سرزمین شام و عراق سرازیر شدند و داعشیها داشتند پیشرویهای سیلآسا را تجربه میکردند و حکومتهای تکیه کرده بر غرب و آمریکا که در واقع به مثابهی تکیه بر باد میماند؛ از ترس داعش به دهشت وحشت افتادند و خواب از چشمهایشان پریده بود، در چنین اوضاع و احوالی سردار سرافراز و سپهسالار دلاور و محبوب و ماهر و شجاع و جان برکف اسلام با طرح و برنامهی جامع وارد میدان شد.
با عملیاتی سازی طرحهای تاکتیکی و برنامههای کوتاهمدت و میانمدت برای تحقق اهداف راهبردی، توانست دوست و دشمن را متقاعد سازد که او نابغهی طراحی نقشهی جنگهای نامنظم و چریکی و نیز راهبردی است.
اگرچه آخرین کارنامهی عملیاتی و دارای منافع همگانی او نابودی داعش و رفع این بلا از سر همهی مردم دنیا بود؛ اما بینش و طرز فکر او همواره زنده و پابرجاست. ازاینرو اندیشمندان و پژوهشگران پس از شهادت سردار بیش از پیش علاقه و اقبال به واکاوی مکتب سلیمانی نشان داده و میدهند.
آنچه در این پاره بدان بایست اشاره شود این است که در مکتب سلیمانی برخلاف اندیشهی و عمل گروههای تروریستی؛ تکدیگری و دراز کردن دست گدایی به سوی دیگران برای گذراندن زندگی ننگ و عار است نه کار کردن زنان که نیمی از پیکر جامعه هستند.
جهل و نادانی، خیانت و وابستگی مذموم مطرود است نه تلاش برای خلاصی از رنجهای هستی سوز و داشتن اندیشه و انگیزهی رسیدن به عزت و آزادی، استقلال و آبادی.
دردی که متأسفانه به صورت خاص در چند دههی اخیر همواره ملت افغانستان گرفتار آن بود، جهل و نادانی و سپردن مدیریت جمع و جامعه بر مدیران ناشایست و نالایق و خائن و وابسته است. اگر چه برخی دانسته یا نادانسته اظهار کرده و میکنند که کشور پس از استیلای طالبان استقلال یافته است ولی واقعیت این است که هرچند غنی وابسته به غرب و آمریکا و از تبار همین پاپتیها بود؛ اما بایست به این توجه داشت که ساختاری که بر اساس تلاش و همت علما و اندیشمندان دلسوز و مردمی پدید آمده بود، به روز و قابل دفاع بود و متأسفانه در نتیجهی تکیهکردن مدیران فاسد و فاسق بر اریکهی قدرت و قدرنشناسی تودهها، آن دستاوردهم از بین رفت و مردم از سوی اسیر حاکمیت لشکر جهل و جنون و عذاب الیم هراس از وحشیهای دوپا شدهاند و از جهت دیگر نهتها آزادی نیامد که وابستگی و تباهی بیشتر شد.
دردآورتر از آن هیجان سریع سرگشتگی و جریانتند و حیرتآور مهاجرت است. تب و شور ترک وطن به گونهای بالا و بالنده است که به جان صغیر و کبیر افتاده و بیگمان تباهیزیانبار ترک جمعی وطن بیش از استیلای طالب است و با هیچ منطقی نمیتوان ضررها و آسیبهای جبران ناپذیر آن را نادیدهگرفت.
به نظر میرسد این ناشی از آن است که جای شخصیتهای محوری برای مبارزه با لشکر جهل و جنون خالی است. وقتی شخصیتی مانند سردار سلیمانی یا آمر مسعود در میان مردم باشد با اندیشهای که دارد توان انگیزه بخشی به نیروها برای مهار و نابودسازی جانوران دوپایی بدتر از چهارپا را هم دارد و باوجود چنین شخصیتهای در محور مقاومت هیچگاه پاپتیها نمیتوانستند چنین ظفر یابند و احساس مانایی و پایداری داشته باشند.
بدیهی است که این مخصوص جامعهی خاصی نیست بلکه در هر جامعهای در صورت نبود شخصیتهای خود ساخته و توانا، اقلیتهای خائن و طماع و انحصارگرا سر بر میآورند و برای جلب نظر استعمارگران و با امید رسیدن به بهشت شداد به بادارهای خود؛ خوشخدمتی میکنند و این پیشنیاز استعمار و مستعمره ماندن است.
واقعیت این است که تا وقتی ذهنیت و طرز اندیشهی وابستگی به غرب و آمریکا در هر جامعهای حاکم باشد آن ملت روی استقلال و آزادی و امنیت و رفاه و عزت را نمیبیند. این مدعا حاصل جمعبندی مشاهدهها و یافتهها از گزارشهای رسانهها و گزارههای نقطه نظرات آگاهان واقعگراست.
ازاینرو به نظر میرسد برای حاکم سازی اندیشه و انگیزه و فرهنگ دینی و هنجارهای اجتماعی راه چاره، همپذیری و تلاش در جهت ایجاد همبستگی داخلی و الگو گیری از سرداران سرافراز جهان اسلام به ویژه سردار سلیمانی و دیگر سردارانی است که در سر اندیشهی الهی و در دل انگیزهی متعالی در ملایمتها و مسالمتهای سازنده و نیز مبارزهها و مقابلههای جانانه و حکیمانه با استعمار و استعمارگران داشته و دارند؛ چراکه از این طریق میتوان سرمایهی انسانی متعهد و متخصص لشکری و کشوری تقدیم جمع و جامعه کرد. دولت و ملتی که دارای چنین سرمایهی انسانی توسعه یافته باشد در حوزهی نظر بر پایهی ایمان و اخلاص و در مقام عمل بر اساس نظام ارزشی اسلامی برای رسیدن به رفاه و آزادی؛ متفاوت با غربگراها و وابستههای شیطان بزرگ، به فرصتها و قوتها، ضعفها و آسیبها مینگرد.
م. امیری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا دروغ باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.