ایمان در زندان استبداد میمیرد. ایمان در فضای آزادی شکوفا میشود.
ایمان، یک انتخاب آگاهانه و آزادانه است. هیچ قدرتی نمیتواند ایمان را بر انسان تحمیل کند؛ زیرا ایمانی که از سر اجبار و ترس باشد، درحقیقت، سرابی بیش نیست.
ایمان و آزادی، دو حقیقتیاند که بدون یکدیگر ناقصاند. ایمان، زمانی معنا مییابد که از روی آگاهی و اختیار پذیرفته شود، نه از سر اجبار و تقلید. جامعهای که آزادی اندیشه و آزادی اراده را از مردم سلب کند، در حقیقت، راه ایمان حقیقی را بر آنان بسته است.
ایمان، تنها در فضایی شکوفا میشود که انسان بتواند بدون ترس، حقیقت را جستجو کند. ایمان تحمیلی، ایمان نیست؛ بلکه نوعی اسارت فکری است. اگر انسان آزادی اندیشه نداشته باشد، چگونه میتواند حق را از باطل تشخیص دهد؟ اگر ارادهی آزاد از او سلب شود، چگونه میتواند راه راست را برگزیده و در آن ثابتقدم بماند
ایمان، حقیقتی پویا و زنده است که با عمل معنا مییابد و در کردار انسان متبلور میشود. ایمان، صرفاً یک اعتقاد ذهنی یا یک شعار بر زبان نیست، بلکه نیرویی درونی است که انسان را به سوی خیر، عدالت و بندگی حقیقی خداوند سوق میدهد. رابطهی ایمان و عمل همچون رابطهی روح و جسم است؛ همانگونه که جسم بدون روح مردهای بیش نیست، ایمان نیز بدون عمل به ادعایی بیاساس و پوچ تبدیل میشود.
ایمان، همانند درختی است که ریشهاش در باورهای عمیق الهی قرار دارد و میوهاش اعمال صالح و نیک است. درختی که ریشه نداشته باشد، زنده نمیماند و درختی که میوه ندهد، بیثمر خواهد بود. پس ایمان بدون عمل، سراب است و عمل بدون ایمان، جسمی بیجان.
استبداد، ماهیتی خودبنیاد و خودمدار دارد که همهچیز را به رنگ خود درمیآورد و حقیقتها را تحریف میکند. در جوامعی که زورمداران بر آنها حاکماند، هیچ مفهومی از ایمان، اخلاق و انسانیت باقی نمیماند. حاکمیت استبداد، نهتنها ایمان را تضعیف میکند، بلکه آن را به ابزاری برای تحکیم قدرت خود تبدیل مینماید.
در چنین فضایی، ایمان از حقیقت به ظاهری فریبنده و ابزاری در دست قدرتها تقلیل مییابد. دینی که در خدمت مستکبران باشد، دیگر ایمان حقیقی نیست؛ بلکه به ابزاری برای توجیه ظلم و تداوم استبداد بدل شده است.
زور، تنها با زور کنترل میشود و با عقل، منطق و ایمان هیچ سنخیتی ندارد. زمانی که اندیشه با فشار و ارعاب رواج پیدا کند، ایمان جایگاه حقیقی خود را از دست میدهد و به تقلیدی کورکورانه تبدیل میشود. درواقع، زور، همیشه آفت ایمان بوده و خواهد بود.
در جامعهای که استبداد نهادینه شده است:
• حقیقت به نفع قدرت تحریف میشود.
• عدالت قربانی مطامع زر و زور میشود.
• ایمان به یک پوستهی توخالی بدل میگردد.
جامعهی زورمدار، خطرناکترین محیط برای پرورش ایمان است؛ چراکه استبداد، انسان را از بندگی خداوند به بندگی ستمگران سوق میدهد. در چنین جامعهای، دین از حقیقت خود تهی شده و به ابزار مشروعیتبخشی به ظلم بدل میشود. ایمان تحمیلی، دیگر ایمان نیست؛ بلکه نوعی اسارت فکری است که انسان را از تفکر و آگاهی دور میسازد.
در چنین فضایی، انسان به زندانی روحی تبدیل میشود. آزادی اندیشه و آزادی اراده، دو شرط اساسی برای تحقق ایمان حقیقیاند و بدون این دو، ایمان به یک پوستهی بیروح تقلیل مییابد.
ایمان، یک انتخاب است نه یک تحمیل
ایمان، همانند گوهری لطیف و دیریاب است که در هر بستر اجتماعی و سیاسی قابل تحقق نیست. در جامعهای که آزادی اندیشه و آزادی اراده در آن سرکوب شود، ایمان را نیز در سطح شعار و تظاهر نگه میدارند.
نتیجهی این تحلیل آن است که ایمان، تنها در بستری از آزادی، آگاهی و تفکر رشد میکند. جامعهای که حقیقت را در زنجیر کشد و اندیشه را در بند کند، ایمان را نیز به بند خواهد کشید.
نظامهای سیاسی و سرنوشت ایمان
نظامهای سیاسی نقش تعیینکنندهای در سرنوشت ایمان مردم دارند. اگر حاکمیتی بر پایهی استبداد و سرکوب بنا شود، ایمان مردم نیز تحت تأثیر آن دچار انحراف و تحریف خواهد شد. اما اگر حکومتی بر اساس عدل و قسط، آزادی و کرامت شکل گیرد، ایمان حقیقی در دل مردم زنده خواهد ماند.
ایمان، امانتی الهی در دست انسان
ایمان، بزرگترین امانتی است که خداوند به انسان سپرده است. میزان انسان بودن هر فرد، به میزان حفظ و نگهداری این امانت وابسته است. ایمان، تنها زمانی ارزشمند است که از روی آگاهی، اختیار و انتخاب آزادانه پذیرفته شود.
ایمان در زندان استبداد میمیرد. ایمان در فضای آزادی شکوفا میشود.
پس بر ماست که از این امانت الهی پاسداری کنیم، اندیشهی خود را از بند تقلید و تحمیل رها سازیم، و در جستجوی حقیقت، از هیچ کوششی فروگذار نکنیم. ایمان، سرمایهی اصلی انسان است، و اگر آن را در اسارت بگذاریم، حقیقت انسانی خود را از دست خواهیم داد.
نتیجهگیری
• ایمان، حقیقتی زنده و پویا است که بدون عمل، بیثمر میشود.
• استبداد، دشمن ایمان است و آن را به ابزاری در خدمت قدرت تبدیل میکند.
• ایمان تحمیلی، ایمان نیست؛ بلکه نوعی اسارت فکری است.
• آزادی، پیششرط تحقق ایمان حقیقی است.
• نظامهای سیاسی نقش تاثیر گذار و تعیینکنندهای در سرنوشت ایمان مردم دارند.
• ایمان، امانتی الهی است که تنها در فضایی از آگاهی، آزادی و تفکر شکوفا میشود.
نویسنده: عبدالرووف توانا