• امروز : شنبه, ۳ جوزا ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 24 May - 2025
کل 6581 امروز 12

اخبار ویژه

7

اسلام و آزادی

  • کد خبر : 74243
  • 11 ثور 1404 - 0:03
اسلام و آزادی

آزادی از عناصر اصلی انسانیت است. انسانی که خدا آفریده‌؛ آزادی را در نهاد وی نهاده‌است. از همین‌روی؛ آزادی از عناصر اصلی دیانت نیز هست. اصولاً آزادی همواره از مقولات مهم انسانی است و در نسبت با انسان مطرح می‌شود نه دیگر اشیاء و موجودات. مثلاً کسی نمی‌گوید کوه آزاد است یا گرگ و گوسفند […]

آزادی از عناصر اصلی انسانیت است. انسانی که خدا آفریده‌؛ آزادی را در نهاد وی نهاده‌است. از همین‌روی؛ آزادی از عناصر اصلی دیانت نیز هست. اصولاً آزادی همواره از مقولات مهم انسانی است و در نسبت با انسان مطرح می‌شود نه دیگر اشیاء و موجودات. مثلاً کسی نمی‌گوید کوه آزاد است یا گرگ و گوسفند باید آزاد باشد. اگر به اشیایی آزاد گفته می‌شود؛ در نسبت با انسان خواهد بود. مثلاً کسی مانند استاد خلیلی؛ از آن‌جهت گل لاله را آزاد می‌گوید که به انسان آزاده نسبت دارد. همان‌گونه که انسان آزاده؛ به تعبیر حضرت حافظ: ز هرچه رنگ تعلق‌پذیرد آزاد است؛ گل لاله نیز از تعلق آزاد است. در دشت‌ستان؛ مکان دارد و نیازمند هیچ‌چیز و هیچ‌کس نیست. نه نیازمند باغ است و نه باغ‌بان؛ همان رطوبت زمین بهاری برایش بس است. اگر سروصورتش را آبی هم بزند؛ با آب باران است که از آسمان می‌آید نه از میان کوه و سنگ و علف‌زار و دشت و دمن.

در دامن صحرا، بی‌خبر از دنیا *** خوانده به گوشم مهرش؛ نوای هستی را…

بنابرین؛ هرجا مقولاتی مانند آزادی و عدالت مطرح می‌شود؛ در نسبت به انسان مطرح می‌شود و از آن‌جا که انسان و آیین (دیانت) گسست‌ناپذیراند؛ آیین نیز عین آزادی است. دین و آیین برای انسان است و انسان نیز برای دین و به‌سوی آیین می‌رود. دیانت همواره آزادی‌آور بوده‌است. دینی که برای آدمی آزادی نیاورد؛ دین درست و آیین اصیل نخواهد بود. دین و آیین را خدا همواره برای آزادسازی انسان فروفرستاده‌است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏». طاغوت و طغیان‌گر؛ نقطه‌ی مقابل آزادی است. هم عبادت الله؛ به‌مثابه‌ی حقیقت مطلق؛ آزادی است و هم عدالت و احسان به انسان؛ از مصادق آزادی است. طاغوت؛ طغیان‌گر است. نه الله را عبادت می‌کند و نه عدل و آزادی و احسان را مرعی می‌دارد. هم عبادت غیر الله طغیان است و هم بیداد بربندگان، فساد و افساد در زمین. فرعون از آن‌رو طاغوت بود «اِنَّهُ طَغى‏» که هم «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏» می‌گفت و هم بیداد، فساد و افساد می‌کرد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ». برای همین؛ خدا حضرت موسی (ع) را فرستاد تا مردم مظلوم را آزاد کند. مردمانی که می‎گفتند: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً».

دین و آیین و انبیای عظام و اولیای الهی؛ آزادی‌بخش اند و مردم را از بیداد، فساد و افسادِ طغیان‎گران؛ نجات می‌بخشند. به قول حضرت مولانا:

چون به آزادی نبوت هادی‌ست *** مومنان را ز انبیا آزادی‌ست

کیست مولا آن‎که آزادت کند *** بند رقیت ز پایت برکند

آزادی سیاسی و اجتماعی نیز از منظر ما که سیاست اصیل و انسانی را در دایره‎ی دیانت می‌دانیم؛ آزادی دینی است. امّا دین اصیل و انسانی که به اندیشه و ایمان آدمیان اتکاء دارد و مردم را به سخن سترگ امیربیان علی (ع)؛ عمودالدین می‌داند و انتخاب و اجماع آنان را؛ در کنار تکلیف الهی بر عالمانِ عامل؛ از مبانی حکومت و منابع مشروعیت می‌شمارد: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ…».

متأسفانه اندیشه‌ی اشتباه اکثر انسان‌های عصر ما؛ آزادی را از مقولات برون‌دینی می‌شمارد. درحالی‌که با اوصاف و ادله‌ای که آوردیم؛ معلوم و مبرهن است که آزادیِ اصیل در دایره‌ی دیانت است. این برای آن است که مدعیان دیانت و مسئولان سیاست؛ متأسفانه طاغوت و طغیان‌گر بودند و آزادی را از عرصه‌ی دیانت و سیاست دینی؛ دور داشتند.

آزادی اجتماعی و سیاسی؛ تنها مفهوم نیست؛ محتوای متعالی‌ست و با مجموعه‌ای از ارزش‌ها؛ نظیر عدالت، ایمان، برابری، برادری، حقوق و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و مدارا محقق می‌شود. از همین‌روی؛ هرکسی آزادی‌بخش نیست و هرکسی با هرکاری؛ نمی‌تواند آزادی بیاورد. کسی می‌تواند آزادی بیاورد که آزاده، عالِم به حق و حقوق اجتماعی و سیاسی و شهروندی خویش و دیگران و نیز عادل باشد. زیرا به تعبیر منطقی: فاقدِ شئ؛ معطی شئ نخواهد بود و ذاتِ نایافته از هستی‌بخش؛ کی تواند که شود هستی‌بخش؟. بنابرین؛ یک انسانِ جاهل، بداخلاق و ناعادل که نه سیاست و دیانت را می‌فهمد و نه عقل و اندیشه دارد که حق و حقوق دیگران را بشناسد و نه عادل است که ملکه‌ی عدالت از بیداد و بدی؛ بازش بدارد؛ هرگز و حتی اگر خود را و تمام دشمنان خود را بکشد؛ آزادی‌بخش و آزادی‌آور نخواهد بود. کسی آزادی‌آور است که آزاد باشد و از عناصرِ آزادی (علم، اندیشه، اخلاق، عدالت و امانت) برخوردار باشد. قرآن‌کریم؛ رسول‌الله (ص) را آزادی‌بخش می‌داند: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِم‏»زیرا هم عالِم است: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»، هم عادل است «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏»، «َإِنَّكَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏» و هم اخلاق عالی و عظیم دارد: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ».

بنابرین؛ همای آزادی؛ کرکس نیست که بر شانه‌ی هرکس و ناکس ‌بنشیند و هرکسی نمی‌تواند آزادی‌خواه و آزادی‌بخش باشد.‌ افترای آشکار و اهانت عظیم به انسان و آزادی این است که هواداران هوای نفس که به تعبیر مولانا؛ اژدها را می‌مانند و از اژدهانفسی؛ تروریست‌، متوحش و متغلب شده‌اند؛ آزادی‌خواه و آزادی‌بخش باشند!.

آزادیِ سیاسی در بُعد داخلی؛ حکومت مردم‌سالار است. مردم‌سالاری حکومتی است که ایجاد و استمرار آن؛ با رأی و رضایت مردم است. خدا که خداست و خالق عالَم و آدم؛ مردم را مجبور نکرده‌است. مردم آزادند حکومت را هرطور که بخواهند تشکیل دهند. البتّه؛ در یک جامعه‌ی اسلامی؛ به حُکم این‌که «از کوزه برون همان تراود که در اوست»؛ حکومت نیز اسلامی خواهد بود. زیرا اگر ایمان و اعتقاد مسلمانان عمیق و اصیل و التزام‌شان کامل باشد؛ حکومت اسلامی با تمام لوازم آن؛ محقق خواهد شد. امّا اگر ایمان و التزام‌شان به‌قدر بسنده نباشد؛ اقامه‌ی حکومت اسلامی مقدور نخواهد بود. حکومت را مردم اقامه می‌کنند. مردم اگر نخواهند؛ احدی حتی خود خدا و انبیای اولوالعزم نیز؛ حق اجبار آنان را ندارد. هیچ‌کس به بهانه‌ی این‌که ملاست حق ندارد چوب بردارد و بر فرق مردم بزند و مجبور به قبول حکومت دینیِ دل‌خواه خود کند. تنها چیزی که می‌تواند در وهله‌ی اول تعلیم و تربیت و در وهله‌ی دوم؛ اقتراح امر سیاسی و الگوی حکومت است. اگر الگوی سیاسی دین را پذیرفتند؛ فبهاالمطلوب، وگرنه هیچ‌کس حق اجبار مردم را ندارد. نهایتش این است که مسلمان سکولار خواهند بود که این‌روزها؛ در پاره‌ای از کشورهای اسلامی؛ رایج است.

نویسنده: حسین‌علی آل‌علی

لینک کوتاه : https://pamiragency.com/?p=74243

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 8در انتظار بررسی : 8انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.