• امروز : شنبه, ۳ جوزا ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 24 May - 2025
کل 6583 امروز 2

اخبار ویژه

سازمان دولت‌های ترک: بر لزوم رعایت حقوق بشر و تأمین آزادی‌ همه شهروندان افغانستان تأکید کرد رئیس محیط زیست خواهان همکاری روسیه در زمینه‌ مدیریت منابع آب شد دوغارون فعال‌تر می‌شود؛ توافق برای تردد روزانه ۶۰۰ کامیون نورالدین عزیزی از مذاکره با مسکو و پکن برای حذف دلار در معاملات تجاری خبر داد نخستین شفاخانه تالاسمی در هرات به بهره‌برداری رسید وزارت فواید عامه: شاهراه سالنگ‌ها به روی ترافیک مسدود شد وزارت معادن: ۲۰ معدن به شرکت‌های گوناگون واگذار شده است اوکراین ۸ تبعه افغانستان را بازداشت کرد انهدام ۱۱۲ پهپاد اوکراینی بر فراز ۱۳ منطقه روسیه درخواست توقف اخراج مهاجرین افغانستان از پاکستان توسط گروه بحران انگلیس درخواست پناهندگی افغانستانی‌ها را رد می‌کند آسیای مرکزی از پاکستان و افغانستان به آب‌های گرم وصل می‌شود شاهین: به‌رسمیت‌نشناختن دیگر منطقی نیست شرکت برشنا: پروژه کاسا-۱۰۰۰ تا دو سال آینده تکمیل می‌شود حضور هیئت طالبان در کنفرانس انرژی تجدیدپذیر ایران

5

بر دریا کنار مثنوی قسمت اول

  • کد خبر : 74249
  • 11 ثور 1404 - 0:13
بر دریا کنار مثنوی قسمت اول

بنام خداوند بخشاینده مهربان چون شدی عطشان بحر معنوی فرجه ای کن درجزیره مثنوی فرجه کن چندانکه اندر هرنفس مثنوی را معنوی بینی وبس عرفان خراسان که شاخص ترین و رایج ترین عرفان اسلامی هست ، سه قله بزرگ دارد که ، باسنایی غزنوی شروع میشود، باشیخ فریدالدین عطار نیشابوری ادامه می یابد وبامولانا ختم […]

بنام خداوند بخشاینده مهربان
چون شدی عطشان بحر معنوی
فرجه ای کن درجزیره مثنوی
فرجه کن چندانکه اندر هرنفس
مثنوی را معنوی بینی وبس
عرفان خراسان که شاخص ترین و رایج ترین عرفان اسلامی هست ، سه قله بزرگ دارد که ، باسنایی غزنوی شروع میشود، باشیخ فریدالدین عطار نیشابوری ادامه می یابد وبامولانا ختم می‌شود.
ما دراین سلسله مقالات کوتاه به زندگی نامه ومضامن اصلی عرفان خراسان در انديشه حضرت مولانا جلال الدین بلخی به طور فشرده می پردازیم.
ابتداء نگاه کوتاهی بیندازیم به زندگی نامه مولانا، از تولد تا هجرت، آثار، مولانا وآنگاه در ادامه به موضوعات ومضامن مهم که در مثنوی معنوی عمدتاً آمده است اشاره می‌کنیم.
محمد ابن محمد ابن حسین خطیبی بلخی معروف به مولانا ، مولوی، خداوند گار ورومی در هشتم مهرماه (۵۸۶) ه ش برابر با (۳۰) دسامبر سال (۱۲۰۷) م در شهر بلخ در شمال افغانستان دیده به جهان گشود، که دروس ابتدایی دینی را نزد پدر خود سلطان العلماء فراگرفت. یکسال قبل از حمله مغول ها به خراسان ودرسن ۱۲ سالگی همراه باخانواده به ایران کنونی وبه نیشابور مسافرت نمودند. طبقن نظر شارحان مثنوی وتذکره نویسان هنگامیکه به نیشابور رسیدند خانواده مولانا، ودرملاقات با عطار، وقتی به این کودک ۱۲ ساله نگاه کرد گفت: زود است که آتش در سوختگان عالم زند. وحقاکه چنین شد.
مولانا بعداز این ملاقات کوتاه ،به غرب ایران واز آنجا به مکه ونهایتاً به قونیه ،یعنی ترکیه امروزی رفت وآنجا رحل اقامت افکندند.
به خاطرعدم اطاله کلام از جزئیات زندگی نامه آن در می گذریم.
فقط این را اشاره کنم که پدر مولانا به خاطر شهرت ونام نیکی که داشت وهمچنان به دلیل فقاهت و خطابتی که داشت ،از سوی پادشاه آن زمان سلجوقی ها، یعنی سلطان علاء الدین کیقباد مورد استقبال وتکریم قرار گرفت. مولانا مدتی نزد برهان الدین ترمزی تلمذ کرد وعلوم مختلفه را فراگرفت. واز ارشادات ایشان بهره مند شد، وبه سفارش استاد خود به شهر حلب در سوریه کنونی رفت وادامه دروس دینی را آنجا فراگرفت.
بعد از وفات پدر برمسند فقاهت نشست وادامه دروس دینی را برای شاگردان خود ادامه داد.
مولانا یک عالم بسیار توانا وزبده ای بود ونبوغ خاصی دراین زمینه نیز داشت. اما چیزی که مولانا را به این جایگاه رساند درحقیقت همانا حادثه بسیار زیر ورو کننده و ملاقات باشمس تبریزی بود که درسن ۳۸ سالگی این اتفاق مهم رخ داد. در واقع طبق آن چیزی که شارحان مثنوی نوشته اند ، مولانا احساس می‌کرد چیزی درزندگی کم دارد وبه دنبال یک گم شده ای می گشت. واز سوی دیگر شمس تبریزی نیز که یک پیر ژنده پوش وصوفی ژولیده ای بود چنین احوالی داشت. این را هم استناد به گفته تذکره نویسان وهم بااشاره به ابیات خود مولانا می توان فهمید.
تشنگان گرآب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
همانطور که تشنه به دنبال آب میگردد، درواقع آب هم دنبال تشنگان هست.
مولانا بعداز ملاقات باشمس هست که به این جایگاه وشهرت ومحبوبیت می‌رسد. غرلی دارد در دیوان کبیر که در واقع ماحصل این ملاقات می تواند باشد.
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد ومن دولت پاینده شدم
وبعداز این دیالوگ میان شمس ومولانا شروع میشود وچنین زیر وزبر شدن خود را بیان می کند، واژه زیر وزبر ۱۰۰ بار درمثنوی تکرار شده است واین نشان از اهمیت این ملاقات هست.
گفت که: تو شمع شدی، قبله ای این جمع شدی
جمع نیَم شمع نیَم ، دود پراکنده شدم
گفت که: با بال وپری، من پر وبالت ندهم
درهوسِ بال وپرش، بی پر وپرکنده شدم
گفت که: تو کشته نه ای، درطرب آغشته نه ای
پیش رخ زنده کنش، کشته وافکنده شدم
ودر ادامه این گفتگو می گوید
تابش جان یافت دلم ،واشد وبشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم
می بینیم که چگونه این حادثه وملاقات وجود مولانا را زیر وزبر نموده واین چنین مستغرق در عشق شمس که همانا عشق الهی هست می‌گردد.
رابطه مولانا وشمس یک رابطه عاشقانه وعارفانه بوده ومولانا ارادت بی حد وحصر به شمس پیدا داشته است که خیلی وقت خلاف آمد عادت عمل میکرده است.وازاین رابطه بسیار نزدیک، اطرافیان مولانا حسادت می‌کنند تاجایی که حتی به کشتن آن می خواهند اقدام کنند ولی شمس با حالت بسیار غمگین وافسرده ودل شکسته شهر قونیه را ترک می‌کند وبه حلب گویا میرود،
مولانا از این فراق ودوری بسیار ناراحت می شود وبر اطرافیان وشاگردان خود می شورد. که پسر بزرگ خود یعنی علاء الدین را با چند نفر از شاگردانش می فرستد به دنبال شمس که موفق می شوند شمس را پیدا وبه قونیه باز گردانند. اما دوباره باز حسادت ها شروع میشود واین بار برای همیشه شمس مولانا غروب می کند. حتی نوشته اند به دروغ هم که مژده شمس را به مولانا می‌دادند، از سوی مولانا مژدگانی دریافت می کردند.
اما وقتی بعضی ها خبر از مرگ شمس میداد مولانا خیلی ناراحت می شد ومیگفت:
کی گفت که آن زنده جاوید بمرد
کی گفت که آفتاب امید بمرد
آن دشمن خورشید در آمد بر بام
دو دیده ببست وگفت خورشید بمرد
واین چنین به خودش امید میداد که شمس نمرده است واو باز خواهد گشت. دراین مدت دریای وجود مولانا بسیار پر تلاطم ومواج بود واوج شوریدگی ودیوانگی آن بود. اما وقتی شمس دیگه بر نگشت ومولانا در حقیقت به شمس حقیقی وصل شد، این دریای مواج وپر تلاطم قدری به آرامش رسید. آن وقت بود که شاگردان مولانا ومخاطب خاص آن بعد از صلاح زرکوب حسام الدین چلبی بود وخواهان سرایش دیوانی بر نهج حدیقه الحقیقه سنایی ومنطق الطیر عطار نیشابوری شد.
مدت ده سال صلاح الدین زرکوب به عنوان مخاطب اصلی مولانا که شاگردان زیادی را دور آن جمع کرده بود شروع به درس وبحث نمودند. که در واقع ماحصل این نشستن ها ودرس های مولاناکه تحت نام فیه مافیه ضبط وثبت کردند. بعد ازوفات صلاح الدین زرکوب که البته آدم باسواد نبوده ولی چون انسان اهل دل بوده است ومخاطب خاص مولانا بوده مرگ آن تاثیر بسیار عمیقی بر روح وروان مولانا گذاشت. که یک قصیده بلندی در رثای آن سروده که چقدر غم درآن نهفته است.
ای زهجرانت زمین وآسمان بگریسته
دل میان خون نشسته عقل وجان بگریسته
ای دریغا ای دریغا، ای دریغا ای دریغ
برچنان چشم عیان چشم نهان بگریسته
وببینید که چگونه در غم آن چنین زیبا سروده است. در واقع می گوید ما باید برخود گریه کنیم نه صلاح الدین ، چون به دیدار معشوق ازلی شتافته است واین عین زندگی هست.
گفتیم که به سفارش وخواهش حسام الدین مثنوی را سروده است که در سراسر مثنوی از آن یاد می‌کند وچه توصیف ها وتمجید های ازآن میکند، میگوید:
مثنوی را چون تو مبدأ بوده ای
گر فزون گردد تواش افزوده ای
میگوید مثنوی را آغاز وپایان تو هستی
این مقال کوتاه را با دوبیت از نی نامه از دفتر اول مثنوی به پایان برده وادامه بر دریا کنار مثنوی را در فرصت های بعدی پی می گیریم.
هر که جزماهی زآبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیرشد
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید وسلام
ادامه دارد
سیم فروردین ماه ۱۴۰۴
فرهمند

لینک کوتاه : https://pamiragency.com/?p=74249

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.