واعظزاده بهسودی؛ روحانی شیعه در افغانستان اخیرا در کابل گفت که در برابر شکایتهای مردم در مورد دستگیری زنان و دختران، تا هنوز مردم را به «حوصله» و «صبر» توصیه کرده و خطاب به هبتالله آخوندزاده؛ رهبر طالبان گفت: «آقای هبتالله، ما افغانستان را میخواهیم، اسلام را میخواهیم، شریعت و دیانت را میخواهیم، امر به معروف و نهی از منکر و حجاب را میخواهیم؛ اما در کنار آن با روش تند و خشن مخالف هستیم.»
او همچنین از رهبر طالبان انتقاد کرد و گفت: «نمایندگان شورای علمای شیعه به قندهار رفتند و پنج یا شش روز آنجا ماندند، به حضور پذیرفته نمیشوند و برمیگردند؛ اما یک ملای پاکستانی در ظرف یکی دو روز کل مقامات را میبیند.»
او گفت که به مسئولان طالبان گفته است که «امارت اسلامی سه اشتباه مرتکب شده است و با هر اشتباه فاصلهاش از مردم زیاد شده است. اشتباهات را جبران کند»: ترور عبدالعلی مزاری، حذف مذهب جعفری و بازداشت خودسرانه زنان و دختران به بهانه حجاب.
سخنان آقای بهسودی با واکنش های گسترده ای در میان افکار عمومی مواجه شد. شماری قابل توجه از مردم، از این سخنان، استقبال کردند و بیان بی پرده و بی پروای آن از سوی این عالم شیعه را ستودند. شماری دیگر اما با برجسته کردن گرایش های قومی، ادعای مرجعیت «۸ تا ۱۰ میلیون شیعه افغانستان» از سوی او و همچنین اهداف و انگیزه های پشت پرده این سخنان، نیت و حقانیت آن را زیر سؤال بردند و به آن تردید کردند.
این نوشته اما در پی نفی یا اثبات هیچیک از این داوری ها نیست و نمی خواهد بخشی از این تقابل باشد.
با این حال، به عنوان یک ناظر بی طرف، توجه به زمینه های بروز و بیان این مسایل از زبان یک عالم شیعه در کابل، از اهمیت زیادی برخوردار است و می تواند میزان تاثیرگذاری آن را بر فضای خفقان آور کنونی حاکم به زندگی جامعه شیعه افغانستان، مشخص کند.
واقعیت این است که آقای بهسودی، پیش از اینکه یک مرجع دینی فراقومی باشد، یک رهبر قومی است و مرجعیت خود را نیز مرهون همین گرایش است. او که سابقه فعالیت های سیاسی را نیز دارد و به جهت سوگیری های اشتباه و محاسبات غلط اش هرگز نتوانست به عنوان یک رهبر سیاسی هزاره، جای پا باز کند، پس از رحلت آیت الله العظمی محقق کابلی (ره) و ظهور طیفی از آیت الله های خودخوانده قومی، دعوی مرجعیت کرد و بدون التزام به معیارهای سختگیرانه فقه شیعه، دست به اجتهاد، صدور فتوا، چاپ رساله و راه اندازی دستگاه مریدپروری و مقلدسازی زد.
با اینهمه، علمیت و اعلمیت آقای بهسودی در نزد علمای شیعه، همواره مورد مناقشه و جدل بوده و او هرگز از این حیث، جایگاه شایسته و قابل احترام یک مرجع مذهبی همتراز چهره های دیگری مانند آیت الله العظمی محقق کابلی یا آیت الله العظمی فیاض و… را پیدا نکرد.
پس از تسلط طالبان هم آقای بهسودی از رهگذر ادعای کلان مرجعیت مذهبی شیعیان، وارد زد و بندهای سیاسی با رژيم طالبان شد و با حمایت چهره های بحث برانگیزی مانند مدارعلی کریمی؛ معاون کنونی وزارت شهرسازی طالبان که به جریان حقانی نزدیک است، توانست ارتباطات خود را با سران این رژیم ارتقا دهد.
در رویداد اخیر هم که از دید عوام، او در مقام یک عالم شجاع شیعه، ظاهر شد و از حقوق شیعیان در رژيم سرکوبگر طالبان، قاطعانه و شجاعانه دفاع کرد، همزمان، این ظن هم مطرح شد که این سخنان ممکن است با حمایت مستقیم استخبارات طالبان، شبکه حقانی و مهره های هزارگی آن مانند مدارعلی کریمی مطرح شده باشد که هدف از آن، اعمال فشار مضاعف بر طیف طرفدار رهبر طالبان در قندهار و کابل می باشد.
از قضا خود آقای بهسودی هم در بخش هایی از سخنان روز جمعه خود به این واقعیت، اذعان کرد که پیش از این با مقام های استخبارات طالبان درباره این مسایل، صحبت کرده است.
افزون بر این، خطاب مستقیم او به ملا هبت الله؛ رهبر اقتدارگرای طالبان در قندهار نیز این تشکیک را تقویت کرد که او احتمالا از حمایت قوی جریان مخالف ملا هبت الله و حلقه قندهار برخوردار است؛ اگرچه خود آقای بهسودی، خود را «مرجع ۸ – ۱۰ میلیون شیعه افغانستان» معرفی کرد و همسطح رهبر طالبان خواند؛ اما واقعیت این است که فرازهای مشخصی از سخنرانی اخیر او دیکته شده به نظر می رسید و این تصور را ایجاد می کرد که این بخشی از تسویه حساب های درونی، جنگ قدرت و رقابت های قبیله ای طالبان است.
علاوه بر این، مجلس یادشده از سوی مدارعلی کریمی برگزار شده بود که از نظر جناح بندی داخلی طالبان، با شبکه حقانی مرتبط است.
به این ترتیب، اگرچه هیچکس با بسیاری از سخنان مطرح شده از سوی واعظ زاده بهسودی، مشکلی ندارد و پیگیری این مطالبات، حق مشروع و مسلم تک تک شیعیان و شهروندان کشور می باشد؛ اما اگر این سخنان، به نام دفاع از حقوق شیعیان به کام جنگ قدرت طالبان، مطرح شده باشد، نه تنها به نفع جامعه شیعه نیست؛ بلکه به معنای پایان دادن غیرمسئولانه به بی طرفی و سازش پذیری خردمندانه شیعیان در قبال رژيم طالبان است و این طیف بزرگ قومی و مذهبی را وارد یکی از کثیف ترین بازی های سیاسی و استخباراتی رژيم حاکم می سازد و در خدمت منافع اقتدارگرایانه جناح حامی واعظ زاده بهسودی و مدارعلی کریمی در درون دولت طالبان قرار می دهد که پس از تسلط این رژيم، نقش «جامعه مدنی طالبان» را بازی می کند و با نقد سیاست های تندروانه حلقه قندهار و شخص ملا هبت الله می خواهد تصویری قابل تحمل از این رژیم به افغانستان و جهان، نشان دهد.
در این میان، البته این نکته مهم را نیز باید مد نظر قرار داد که واعظ زاده بهسودی، همانگونه که به عنوان مرجع خودخوانده «۸ تا ۱۰ میلیون شیعه» بارها دچار خودبزرگ بینی شده و این تفوق طلبی خودخواهانه، همواره موجب شکست های جبران ناپذیر او در عرصه فعالیت های سیاسی و مذهبی گردیده، این بار نیز خود را «همسطح» ملا هبت الله آخوندزاده، معرفی کرد با این اعتراف ضمنی که او به عنوان «مرجع تقلید شیعیان» با «امارت» طالبان مشکلی ندارد؛ یعنی ملا هبت الله را در مقام «امیرالمؤمنین» قبول دارد و این رویه ای بوده که از دید او از همان آغاز تسلط دوباره این رژيم از سوی شیعیان، دنبال شده است.
این در حالی است که اگر آقای واعظ زاده بهسودی، خود را مرجع شیعیان افغانستان می داند، چرا بدیهی ترین اصل باور شیعه یعنی مقام منحصر به فرد «امیرالمؤمنین» که در طول تاریخ تشیع، جایگاهی ویژه، خدشه ناپذیر و غیرقابل تشکیک داشته را نقض کرده و نادیده می گیرد و آن را به طور ضمنی به امیر خودخوانده طالبان که در قندهار مخفی شده، تفویض می کند؟
اگر نسبت به درستی این برداشت تردید دارید، سخنان صریح مدارعلی کریمی؛ یار غار واعظ زاده بهسودی که در همان محفل بیان شد، این تردید را برطرف می کند؛ زیرا او صریحا گفت که ملا هبت، تنها امیر سنیها و اوغانها و طالبان نیست؛ بلکه «امیرالمؤمنین» است یعنی امیر عموم مردم افغانستان، از جمله شیعیان و هزاره ها!
مدارعلی کریمی هم خودش کسوت ملایی دارد و هم از تایید و حمایت واعظ زاده بهسودی برخوردار است که در همان مجلس حضور داشت و به سخنان هنجارشکنانه او درباره مقام «امیرالمؤمنین» از منظر شیعی، هیچ اعتراض و مخالفتی نکرد؛ در حالی که حتی برای مردم عادی شیعه هم «امیرالمؤمنین» یک مقام انحصاری و غیرقابل تفویض به غیر است که در «غدیر» مسجل شد و کلام معروف پیامبر اکرم(ص) در حجت الوداع بر آن مهر تایید می زند.
بنابراین، مسایلی که به نام شیعیان در سخنرانی واعظ زاده بهسودی و مدارعلی کریمی، مطرح شد، نه تنها شیعیان را وارد مخاصمات درون سازمانی طالبان می کند و آنان را بیشتر از پیش در معرض آسیب قرار می دهد؛ بلکه این دو نفر به منظور تحقق اراده معطوف به قدرت خود و تامین منافع کوتاه مدت شخصی، جناحی و قومی شان، حتی از روشن ترین موضوعات فقهی، کلامی و اعتقادی شیعه بی رحمانه مایه گذاشتند تا خود را به عنوان نماینده جامعه بزرگ شیعیان افغانستان به رهبر طالبان، معرفی کنند و به او نزدیک شوند.
انتظار می رود آقای واعظ زاده بهسودی، این بار همانند دفعات قبلی در محاسباتش برای تامین منافع و تقویت موقعیت اش، اشتباه نکرده باشد؛ زیرا این اشتباه، مانند سه اشتباه بزرگ طالبان که او به آنها اشاره کرد، هرگز جبران نخواهد شد.
آژانس خبری پامیر