در این روزها هیاتی از «اتحادیه جهانی علمای مسلمان» که از سوی قطر تمویل میشود به کابل آمده و با مقامهای طالبان از جمله وزیر خارجه این گروه دیدار و گفتوگو کرده است. جزئیات زیادی از این گفتوگوها هنوز در رسانهها منتشر نشده است. آنچه تا کنون در این مورد میدانیم این است که این هیات با مقامهای طالبان در مورد مسایل فلسطین حرف زده و سلامهای اسماعیل هنیه، رهبر گروه فلسطینی حماس و محمد بن عبدالرحمان آل ثانی نخستوزیر و وزیر خارجه قطر را به آنها رسانده است. همچنین آنچه میدانیم این است که متقی از این هیات خواسته دستاوردهای حکومتداری طالبان را به اطلاع جهانیان برساند و تصویر واقعی (بخوانید مثبت) از این گروه ارائه کند.
این اولین بار نیست که علمای مذهبی شاخص و برجسته از کشورهای مختلف اسلامی به کابل سفر میکنند و با مقامهای طالبان به گفتوگو میپردازند. پیش از این هم علمای دینی نزدیک به قطر و ترکیه به کابل آمده بودند و در ستایش طالبان سخن رانده بودند. تفاوت این هیات در این است که از علمای برجستهتر تشکیل یافته و اعضای درجهیک «اتحادیه علمای مسلمان»، از جمله علی قرهداغی دبیر کل این اتحادیه و نیز محمد الددو، از چهرههای شاخص این نهاد در آن حضور دارند.
اتحادیه جهانی علمای مسلمان همیشه نظر مثبت در مورد طالبان داشته و بهعنوان جنبش آزادیبخش میهنی به آن نگاه کرده که ضد اشغالگران میجنگند و نمیخواهند نیروهای نظامی بیگانه در کشورشان حضور داشته باشند. برداشت این اتحادیه از «تطبیق شریعت» نیز چندان تفاوتی با برداشت طالبان ندارد. جذابیت طالبان در نزد اعضای این اتحادیه در این است که به گمان آنها، طالبان در پی تطبیق شریعت خدا در روی زمین هستند و مفاسد اخلاقی را از بین میبرند و کوشش میکنند زندگی صدر اسلام را احیا کنند. اتحادیه جهانی علمای مسلمان هم برای تحقق این اهداف میکوشد.
حدود یک سال قبل، اتحادیه علمای مسلمان تلاش ورزید با رهبر طالبان، ملا هبتالله آخوندزاده، دیدار کند، ولی موفق به این کار نشد. این موضوع را خود این اتحادیه به صورت رسمی افشا کرد. ظاهراً رهبر طالبان دوست ندارد حرفهایی از دهان اعضای این اتحادیه بشنود که خلاف میل و باورش باشد. به نظر میرسد اکنون که این اتحادیه از دیدار با ملا هبتالله ناامید شده، به دیدار و گفتوگو با مقامهای کابلنشین طالبان رضایت داده است، غافل از آن که مقامهای طالبان که در کابل حضور دارند، در تصمیمگیریهای جنجالی و حساس دخیل نیستند و فقط مجری اوامر رهبری در قندهارند.
دقیقاً معلوم نیست موضوع اصلی این دیدارها را چه چیزی تشکیل میدهد. اگر «اتحادیه علمای مسلمان» منظورش این باشد که بر معایب حکومتداری طالبان پرده بیندازد و به طالبان مشروعیت بدهد و به نفع این گروه از طریق تریبونهایی که در اختیار دارد تبلیغ کند، این کار را در گذشته به خوبی انجام داده است. اما اگر مقصودشان این است که در سیاستهای این گروه به خصوص در مورد زنان، اصلاح بیاورند، بعید به نظر میرسد که به این کار موفق شود. طالبان بارها خواستهای مجامع دینی را نادیده گرفتهاند و برداشتهای دینی و ذهنیتهای قبیلوی خود را بدون کموکاست در معرض اجرا قرار دادهاند. رهبری طالبان متعصبتر و جزمگراتر از آن است که به مشورهها و نصیحتهای علمای مذهبی کشورهای اسلامی اعتنا کند و تن به تغییر و اصلاح دهد.
با وجود آن که قطر از نظر مساحت کشور بسیار کوچک است، ولی سرشار از ذخایر نفت و گاز است، علاوه بر آن که دستگاه فعال و پرکار دیپلماسی این کشور سبب شده تأثیرگذاری این کشور هزاران مرتبه بالاتر از حجم و مساحت جغرافیاییاش باشد. این کشور که از حمایت بیدریغ امریکا برخوردار است و نیز پایگاههای مهم نظامی امریکا را در خود جای داده است، اکنون به یکی از بازیگران مهم منطقهای تبدیل شده است. اکنون قطر یکی از کشورهای تأثیرگذار در افغانستان است و در بسا اوقات امریکا از طریق این کشور با طالبان ارتباط برقرار میکند.
«اتحادیه علمای مسلمان» نهاد دینی است که مقر اصلی آن در قطر است و از رهگذر گرایش فکری و سیاسی به سازمان اخوانالمسلمین قرابت دارد. در این میان، بین عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر در جلب حمایت ملاهای مورد نظر خود رقابت است. عربستان از سلفیهای مدخلی برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرد، امارات متحده از ملاهای صوفیمشرب استفاده میکند و قطر از علمای مذهبی اخوانی. هر کدام از این کشورها در صدد است از نهادهای دینی برای مشروعیتدهی به برنامههای خود و همچنین ارائه تصویر زیبا از خود و مخدوش کردن چهره رقیبان در میان مردم استفاده بهینه کند.
اتحادیه جهانی علمای مسلمان به دست یوسف قرضاوی در سال ۲۰۰۲ تأسیس شده است. چنانکه از نامش پیداست در اصل قرار بوده این اتحادیه چتری برای علمای مذهبی سراسر جهان اسلام با همه تنوع آن باشد، اما در عمل آنچه صورت گرفته این بوده که همفکران و شاگردان قرضاوی در این اتحادیه گرد هم آمدهاند و به نوعی افکار و گرایشهای قرضاوی را دنبال کردهاند. مبنا و معیار عضویت در این اتحادیه بیش از آن که دانش و آگاهی بوده باشد، گرایش فکری و سیاسی و وفاداری به قرضاوی و قطر بوده است. در حال حاضر بسیار دشوار است بتوان نهادی ایجاد کرد که همه علمای برجسته جهان اسلام را شامل شود، اما این که یک نهاد مدعی جهانی بودن میشود لازم است حداقلها را رعایت کند و دستکم تا حدودی به بیطرفی پابند باشد. این در حالی است که اتحادیه مذکور نه تنها در موضعگیریهایش بیطرف نیست بلکه طابقالنعل بالنعل تابع سیاست کشور میزبان است. مثلاً، وقتی روابط عربستان و قطر پرتنش شد و کشورهای خلیجی تصمیم به تحریم اقتصادی قطر گرفتند، یوسف قرضاوی فتوا داد که در حال حاضر کارهای لازمتری از حج وجود دارد و تلویحاً فریضه حج را در اسلام کماهمیت تلقی کرد. قطعاً صدور چنین فتوا در آن شرایط پرتنش هیچ معنایی جز کوشش برای ضربه زدن به اهمیت و جایگاه عربستان سعودی نداشت.
نظر به دنبالهرو بودن «اتحادیه جهانی علمای مسلمان»، این نهاد از زمان تأسیس تا کنون از هر فرصتی برای توجیه سیاستهای خونریزانه طالبان استفاده کرده است. زمانی که در ماه اسد ۱۴۰۰ خورشیدی، کابل بهدست طالبان سقوط کرد، این اتحادیه در استقبال از ورود طالبان به پایتخت کشور بیانیهای انتشار داد و از این که رهبر این گروه، مخالفان را مورد عفو عمومی قرار داده (موضوعی که بعداً آشکار شد فریبی بیش نبوده) بیش از حد از وی ستایش کرد و این کار وی را شبیه اقدام پیامبر خدا در زمان فتح مکه دانست که «کفار مکه» را گفت بروید آزادید. این اتحادیه با این مقایسه تلویحاً مردم افغانستان را کافر و مشرک به حساب آورد. همچنین این اتحادیه در بیانیه مورد بحث، طالبان را نمونهای از گروه مسلمانی که کارش مبتنی بر رحمت و شفقت است دانست. در واقع، اتحادیه مذکور با دفاع سرسختانهاش از طالبان، عملاً همه آن شعارهایی را که در باب اعتدال و میانهروی بر زبان میآورد، ضرب صفر کرد و اعتبارش را در میان ناظران بیرونی برباد داد.
«اتحادیه علمای جهان اسلام» در حالی از جنگ طالبان با «اشغالگران و نیروهای نظامی بیگانه» ستایش میکند که قطر در حال حاضر یکی از پایگاههای مهم و استراتژیک امریکا در خاور میانه را میزبانی میکند. چرا حضور نظامی امریکا در «العدید» برای این علمای مذهبی سوالبرانگیز نیست؟ چرا پادشاهی قطر حق داشته باشد به نیروهای بیگانه اجازه دهد در خاکش فعالیت داشته باشند، اما رهبران نظام جمهوری پیشین حق نداشتند چنین کاری را انجام دهند؟ اگر حضور نظامی امریکا بد است، در قطر هم باید کار نادرست باشد و در افغانستان هم. اکنون قطر روابط پنهانی با اسراییل دارد و مقامهای استخباراتی این کشور در رفتوآمد به قطرند؛ ولی وقتی موضوع برقراری رابطه عربستان یا امارات متحده عربی با اسراییل به میان میآید، رسانههای وابسته به قطر غوغای بزرگ به وجود میآورند.
طالبان تا کنون نشان دادهاند که از دیدار و گفتوگو با علمای مذهبی کشورهای مختلف اسلامی به منظور پردهپوشی بر خرابیهای خود و ارایه تصویر زیبا از نظام حاکم بهرهبرداری میکنند. آیا این بار حضور علمای برجسته قطری در کابل و گفتوگو با مقامهای طالبان، ممکن است در رفتار طالبان تغییر مثبت ایجاد کند؟ به علت نفوذی که قطر بر طالبان دارد احتمال میرود مشورههای «اتحادیه جهانی علمای مسلمان» که نهاد قطری است اثرگذار و مفید باشد. در مورد سرکوب اقوام و ملیتهای گوناگون در افغانستان و همچنین نقض گسترده حقوق بشر، اتحادیه یادشده روایت طالبان را تأیید و تقویت میکند و اعتراضی ندارد.
طالبان مدعیاند که حکومت همهشمول بهوجود آوردهاند و به هیچ نوع تبعیض و تعصبی دامن نمیزنند و امنیت سرتاسری را برقرار کردهاند و پایههای برادری و وحدت میان اقوام را مستحکمتر از قبل ساختهاند. فقط موضوعی که نهاد مذکور میتواند در آن مورد با طالبان گفتوگو و آنان را متقاعد به تغییر سیاستشان کند، موضوع آموزش دختران و بازگشایی مکاتب و دانشگاهها بهروی آنان است. اگر همین مسأله حل شود، دنیا گل و گلزار میشود. نهادهای مدافع حقوق بشر غربی هم به نحوی همین رویکرد را دنبال میکنند و غالباً تمرکز بر آموزش دختران و زنان دارند. از نظر نهادهای حقوق بشری غربی، اگر طالبان سر عقل بیایند و به دختران اجازه رفتن به مکتب و دانشگاه بدهند، بقیه مسایل قابل اغماض و نادیده گرفتن است.