امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳ - 18 شوال 1445
- خیزش دانشگاههای آمریکا علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه
- استعفای یک مقام دیگر امریکا در اعتراض به جنگ در غزه
- خطر فراموشی برای صنعتی که سه قرن قدمت دارد
- وزارت فواید عامه:بازسازی گذرگاه سالنگ در آیندهی نزدیک آغاز میشود
- کاظمی قمی: افغانستان مستقل ظرفیت پیشبرد روندهای توسعهای با همسایگان را دارد
- کنسولگری افغانستان در کراچی:۶۳پناهجوی افغانستانی از بازداشت پلیس پاکستان آزاد شدند
- گزارشگران بدون مرز خواستار آزادی چهار خبرنگار محلی در غزنی و خوست شدند
- هشدار هواشناسی احتمال باریدن باران و برف در ۳۴ ولایت
- بیش از هزار پناهجوی افغانستانی و پاکستانی در ترکیه بازداشتند
- مجاهد:سفرهای متعدد هیئتهایخارجی نشاندهنده پذیرفته شدن طالبان است
درسهای آموخته ناشده از تاریخ
مناسبتهای روسیه و ایالات متحدۀ امریکا طی سال های اخیر از مرحلۀ رقابت به مرحلۀ رویارویی تبدیل شده است، روابط این دوکشو ردر واقع به دوران جنگ سرد بازگشت کرده است. فشار های ناشی از تحریم، تهدیدها، رویارویی اختلافآمیز و دفاع از منافع خودخواهانه از سوی این دوکشور مواردی اند که جهان را به بی ثباتی مستمر دچار میکند.
زمانی که مناسبتها بین دو کشور برای مدت زیادی در چنین وضع قرار داشته باشد، بحران نامیده میشود. چنین بحرانها، زمینۀ بسیار مساعد برای پیدایش حادترین و حساسترین دورانها در مناسبات میباشند – “ظهور بحران در بحران ها”. هر گام نادرست، عدم حوصله مندی و عدم درک استراتیژیک از وزن هر کلمه، در چنین شرایطی نه تنها به صورت خاص هر دو کشور، بلکه تمام جهان را میتوانند به گرداب مشکلات سنگین انداخته و در معرض تهدید برخوردهای مستقیم نظامی قرار دهد. مورد مشابه در تاریخ مشترک ما قبلاً رخ داده است. راستی، زمان کمی متفاوتر از امروز بود و حوضه بحر کارائیب محل اقدامات و اما ماهیت رویداد ها بسیار با هم شباهت داشت.
سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا در آن زمان کشور ما را مجبور ساخت تا طوریکه لازم بود از خود واکنش نشان دهد. در اواخر دهۀ ۵۰ و اوایل دهۀ ۶۰ قرن ۲۰ میلادی، این موضوع در جابجایی راکتهای امریکایی در کشورهای ترکیه، ویتنام جنوبی و لبنان ظاهر شد و در سیاست ناهنجار در کوبا که موجب انقلاب گردید و سپس در تلاش برای بازگرداندن کنترول بر جزیرۀ آزادی و همین طور در بسیاری از موارد دیگر. تحریمها علیه روسیه، مبارزات سازمان یافته غرض تعقیب این کشور، سیاست امریکا در قبال کشورهای همجوار ما، نزدیکی قطعی ناتو به سرحدات ما، مقابله با “مسیر شمالی – ۲”، نگرانی از تحقق راه بحری شمالی توسط کشور ما و بالآخره موضوع اوکراین و بسیار مسایل دیگر از مواردی اند که امروز در سیاست خارجی ایالات متحدۀ امریکا به ملاحظه میرسند. نمونههایی از چنین سیاست همه روزه بروز میکند.
روسیۀ امروز همچنان مانند اتحاد شوروی در گذشته، همیشه در حالتی قرار دارد که از لحاظ سطح تهدیدها از ایالات متحدۀ امریکا عقب بوده است. در اوایل دهه ۶۰ میلادی، اتحاد شوروی سلاحهای استراتیژیک تعرضی را در واکنش به ایالات متحدۀ امریکا در کوبا مستقر نمود. ایالات متحدۀ امریکا قسمی که معلوم است، به رویاروییهای بیشتر اقدام نمود: کشتیهای جنگی را مستقر کرده، جزایری را در محاصرۀ بحری تصرف نموده و حتی یک حملۀ کامل را آماده ساخته بود. این بحران نام کارائیب را به خود اختصاص داده بود. دو نکتۀ اساسی در چهارچوب آن موجود است: اول. واکنش درازمدت – نه تنها پیدایش راکتها در سواحل ایالات متحدۀ امریکا پیشتر از همه یک نمایش و مهمتر از آن، پی بردن کشورهای غربی از امکانات و زیرساختها در دولت ما در بخش استقرار پایگاههای نظامی در کوتاه ترین زمان در هر نقطۀ دنیا.
دوم. وضعیتی که “در فاصلۀ پنج دقیقه از جنگ قرار داشت”، توسط رهبران دو ابرقدرت دفع گردید. این رهبران، واقعبینی در ارزیابی از وضعیت را حفظ کرده، به خردمندی، سازش و مصالحه اذعان کرده و آنرا پذیرفتند و در نتیجه برای گذشت آماده شدند.
بعضاً، رهبران، مستقیماً با هم گفتگو میکردند و زمانی نمیکردند، ولی در هر صورت، گفت وگو با حقوق مساوی بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحدۀ امریکا وجود داشت که با زبان تهدید و اولتیماتوم انجام نمیشد. پس از حل بحران کارائیب، طی قرن ۲۰ وضعیتی به میان نیامده است که هر دو کشور را تا سرحد جنگ کشانده باشد. چون که هر دو کشور درسی را آموخته بودند که همکاری در حل مسایل بین المللی از تقابل بهتر خواهد بود. اما امروز وضعیت کمی متفاوتر است: ایالات متحدۀ امریکا سیاست خارجی بی ثبات را دنبال مینماید. این مطلب همچنان در خودداری از معاملۀ اتمی با ایران، در خارج شدن از پیمان آسمان باز و دیگر پیمان ها و در حال حاضر نیز در لفاظیهای رئیس جمهور جدید ظاهر میشود.
واقعیت استراتیژیک جدید – بی ثباتی در خط مشی سیاست خارجی واشنگتن – در بسیاری موارد به دلایل داخلی به میان آمده است و همین طور نیز افتهای مشخص، اعتبار ایالات متحدۀ امریکا به حیث رهبر جهان غرب. تاکتیک جدید ادارۀ امریکا حاکی از آنست که با یک دست از ضرورت گفت وگو خبر میدهد و با دست دیگر از افزایش فشار. این تاکتیک میتواند همچنان در مورد تحقق وعدههای مبارزات انتخاباتی دموکراتها و پیرامون عدم وحدت در تدوین خط مشی و اتخاذ تصامیم در هیأت جدید و راجع به “تبلیغات” امریکایی سخن بزند. “ما همیشه حق به جانب هستیم، شما باید به حرفهای ما گوش بدهید”. و شرکاء و متعرضین باید به این چنین خط مشی به عنوان حق پی ببرند، آن هم با احساس سپاسگذاری از “درس” دریافت شده.
دعوت به گفت وگو را در زمان صحبت تیلفونی دو رئیس جمهور شنیدیم. و همین جاست که لفاظیهای زشت آغاز شد، تحریمهای جدید وضع گردید، دیپلوماتها اخراج شدند، فرمانی در مورد تهدید امریکا از جانب روسیه امضا شده است. این جا باید از اختلافات در حال وخیمتر شدن در شرق اوکراین، از اعلامیههای جنگ طلبانۀ رهبری ایالات متحدۀ امریکا و از انتقال وسایل و تجهیزات نظامی به منطقۀ ما میتوان یادآوری کرد، به زبان ساده یعنی صحبت از وخامت اوضاع در میان است.
واضح است که اتحاد شوروی از سوی ایالات متحده ای امریکا منحیث یک حریف دارای حقوق مساوی شناخته میشد که بدون شک امریکا باید به آن حساب میداد. این حالت به موازنه نظامی – سیاسی بین طرفین مقید بود که سیستم سازمانهای بین المللی برای نگهداری این موازنه ایجاد شده بود، از جمله با موجودیت دو بلوک نظامی یعنی کشورهای ناتو و کشورهای پیمان وارسا.
اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی موازنه برای مدتی از بین رفته بود. ایالات متحده برای یک و نیم دهه در فضای مختص به خود بسر میبرد، زمانی که هیچ کشور دیگر در جهان نه تنها قوت قابل مقایسه با قوت امریکا را در اختیار نداشت، بلکه از داشتن حتی حق فرضی برای داشتن چنین نیرو محروم بود، در واقعا از گفت وگوها با حقوق مساوی ترک عادت کرده اند.
ادارۀ جدید ایالات متحدۀ امریکا ضمن اعادۀ وضعیت خود به عنوان حاکم جهان و مدافع غرب توان و روحیۀ پذیرفتن آنرا ندارد که کشوری دیگری در جهان باشد تا بتواند امکانات زیربنایی و ظرفیتهای نظامی – سیاسی را در اختیار داشته باشد که قابل مقایسه با امکانات امریکا باشد. به طور نمونه، چین و یا روسیه دراین مورد میتوان مثال آورد.
در آجندای روز این سوال مطرح است که آیا ادارۀ امروزی امریکا آن خردمندی مصالحه و سازش را باز یافته میتواند که رهبران کشورهای عضو بحران کارائیب در دهه ۶۰ قرن گذشته به آن دست یافته بودند؟ و چی چیز به حل مشکلات کمک کرده میتواند، زمانیکه وضعیت بیش از حد بحرانی شده است؟
سه نکته نسبت به این چنین موارد موجود است:
اولاً، پی بردن به ارزش “تصمیم سرنوشت ساز”. اگر خسارات ناشی از پیروزی آنقدر زیاد خواهد شد که سوال در مورد موجودیت، برندۀ بعدی را مطرح نماید، پس این پیروزی نیست.
دوما، ارتباط مستقیم. این نه فقط همان تیلفونی است که از طریق آن میتوان تماس برقرار کرد و فرصت آزاد صحبت کردن را بدست آورد. یک مورد مهمتر دیگر از همه، این است که به حرفهای جانب مقابل گوش داده شود و منطق و استدلال او درک گردد.
سوما، مهمتر از همه، نه تنها موضوع درک ضرورتها و امکانات مصالحه مطرح است، بلکه همچنان صحبت از آمادگی برای مصالحه، آمادگی برای امتناع از زبان اولتیماتوم و گستاخی در میان است که به نابودی گفت وگو منجر میشود.
باین جهت است که لفاظی های عبارت از کلمات ساده و شناحته شده “روسیه قیمت میپردازد”، اگر چه هم بسیار مختص امریکاییها بوده و مستقیماً به بنبست میرسد. راه بیرون رفت از این بنبست وجود ندارد. این افسونگری برای هیچ کشوری روشنی نمیآورد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا دروغ باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.